خیلی زمان گذشت تا متوجه شدم همهی ما منحصر به فرد در این دنیا هستیم و این بینظیر بودن، یک عشق فوق العاده از طرف خالق هست. برای همین شروع کردم به دیدن تکرار این مهربانی تا جایی که …
از یه سنی به بعد متوجه شدم هر چی مهارت یاد بگیرم، استرسم کمتر، ذهنم آرومتر و زندگیم قشنگتر میشه. و هیچ مهارتی نیست که به درد نخوره. هر چیزی یاد بگیری فوق العادست تا جایی که …
توی بدو بدو های اخر سال و قشنگی و حس و حال خوب اخر سال، هممون دنبال خونه تکونی، حس تمیزی و نو شدن هستیم. و برای هممون این یه باید که حتما باید انجام بشه. برای همین تصمیم گرفتم که توی این روزها به جز خونه تکونی خونمون به …
خوشحالی واقعی دقیقا از جایی شروع شد که به این نتیجه رسیدم که دیگران هیچ وظیفهای برای خوشحال کردن من ندارن، تنها کسی که وظیفه داره خودم هستم و بعد از اون تونستم …
توی زندگی خیلی طول کشید تا متوجه شدم اگه یه روز خوب نبود، همه ی روزهای بعدی رو خراب نکنم. چون هممون یک فروشنده هستیم. اگه یه روز فروش خوب نداشتیم میتونیم روز بعد …
از یک جایی به بعد یاد گرفتم که از کوچکترین ایده ها استفاده کنم و بتونم همه رو اجرایی کنم. هر چقدر سخت، هر چقدر زمان بر ولی محکم وایستادم تا امروزی که برند Atibar رونمایی شد و باعث شد متوجه بشم …
توی زندگیم با تصویرسازی ذهنی درست دارم به همه چیز می رسم و این کاریه که همه ی ادم های موفق دارن انجامش میدن.منتظر کسی برای خوشبختی نمون.خودت زندگیت و تمام خوشبختیت رو تصویرسازی کن و بعدش منتظر …
خواستم ۲ سال پیش پیانو رو شروع کنم ولی یه استادی بهم گفت سنت زیاده برای یادگیری موسیقی و نمیتونی دیگه الان باد بگیری و باعث شد که من شروع نکنم. ولی بعد ها متوجه شدم که مشکل از ذهن محدود اون بود نه توانایی من و هیچ وقت …
همه بهم میگن چقدر شانس آوردی که اینقدر میتونی شاگرد جذب کنی و موفق بشی. ولی من حنجرهام رو برای این کار گذاشتم. کاری که شاید ۹۰٪ حاضر نیستند انجام بدم. ولی من تلاشم رو ادامه دادم تا جایی که …
متوجه شدم که زندگی مثل کارتون شگفتانگیزهاست. شاید خیلی توانایی های شما برای دیگران عجیب و غریب و ناشناخته باشه، و کسی درکتون نکنه ولی تک تک توانایی های شما میتونه زندگیتون رو تغییر بده و من شگفت انگیز شما رو بیدار کنه تا جایی که …
یک کتاب تونست مسیر زندگیم رو عوض کنه.چون نوشته بود که یک جوری کار کن که خودت رو پولدار کنی نه دیگران رو.و بعد از خوندن همین جمله تصمیم گرفتم استعفا بدم و مسیر جدیدم رو شروع کنم، جسارت کردم و باعث شد …
کلی زمان گذشت تا برای حس رهایی، فهمیدم که زندگی هممون مثل یک پازل میمونه، هر جای پازل که خراب شد نباید خودم رو سرزنش کنم و دوباره باید از اول بسازم.نباید به گذشته فکر کنم چون گذشته ما در گذشته. اینقدر پازل زندگیم رو از اول دوباره ساختم تا تونستم …
اوایل اینقدر اعتماد به نفسم کم بود، که خیلی با شاگردهام صحبت نمیکردم چون میترسیدم که کسی از من سوالی بپرسه و بلد نباشم. ولی شروع کردم به دوره ها و کورس های مختلف گذروندن، توی حوزه ی خودم هر روز مطالعه کردن تا جایی که…
با قانون جذبی که داشتم یاد میگرفتم ، تجسمم از موفقیتم رو بیشتر میکردم ولی کنارش شروع کردم به برنامه ریزی های عجیب و غریب و تلاش های شبانه روزی تا اینکه …..
۲ سال پیش دوست داشتم زندگیم رو تغییر بدم، اولش هیچی برای این تغییر توی ذهنم نمیومد ولی شروع کردم از ایجاد عادت های مثبت کوچیک و روزی فقط ۴۰ دقیقه پادکست گوش کردم، بعد از ۳ ماه …
توی محیط کارم مدیرم بهم تذکر میداد که چرا با کسی صحبت نمیکنی و مغروری؟ ولی من مغرور نبودم فقط داشتم از افکار مثبتم محافظت میکردم و اجاره نمیدادم کسی با حرف های منفی و نارضایتی از شرایطش انرژیم رو پایین بیاره.برای همین همیشه سکوت میکردم و تونستم …
به خاطر یک باور محدود کننده که فکر میکردم کار آفرین شدن خیلی سخته، داشتم یک فشار کاری بسیار زیادی رو تنهایی تحمل میکردم ولی کم کم یاد گرفتم که چجوری ذهنم رو کنترل کنم و این باورها رو تغییر بدم و بعدش تونستم به راحتی …
هر روز که از بیمارستان بر میگشتم به فکر این بودم که چجوری استعفا بدم. ولی الان با اینکه چندین و چند مسئولیت سنگین دارم در اوج خستگی هام به فکر رشد کارم هستم ، چون متوجه شدم الان …
زندگی لوکس تر میخواستم. برای همین تصمیم گرفتم که تمام باورهای محدودکنندهی ذهنم رو برطرف کنم و بتونم هر چیزی که دوست دارم رو با ذهنم جذب کنم. وارد قانون جذب شدم و شروع کردم به انجام بازی فراوانی با ذهنم تا جایی که …
اوایل با توجه به سطح درآمدم دلم نمی اومد چیزی ببخشم چون حقوقم خیلی کم بود ولی با ترس و لرز شروع کردم به بخشش های کوچیک. تا اینکه هر روز سورپرایز میشدم از معجزاتش و دیگه جرات بخششم به حدی رسید تا اینکه …
شب و روز دغدغه ی این رو داشتم که چجوری درآمدم رو افزایش بدم. دنبال هر راهی و هر تلاشی بودم. تا اینکه شروع کردم از حرف های دیگران نشانه ها رو دریافت کنم و کم کم وارد یک رشد …
با اینکه اصلا باور نداشتم ولی شکرگزاری رو شروع کردم. اوایل اصلا ارتباط نمیگرفتم ولی کم کم معجزاتش رو توی زندگیم دیدم تا اینکه یک آتنای جدید از دل شکرگزاری ها متولد شد و تونست …
سال ۱۴۰۰ در اوج قدرت ورزشی خودم بودم ولی درآمدم خیلی کم بود. تازه دان ۳ کاراته از فدراسیون جهانی ژاپن گرفته بودم و داشتم برای مسابقات کشوری آماده میشدم تا اینکه درست یک هفته قبل از مسابقات کشوری زندگیم زیر و رو شد و …